سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهارت های ارتباطی برای موفقیت در محل کار

 

امکان برقراری ارتباط موثر با مافوق ، همکاران و کارمندان مهم است ، مهم نیست که در کدام صنعت کار می کنید. کارگران در عصر دیجیتال باید بدانند چگونه بطور مؤثر پیام ها را بصورت حضوری و همچنین از طریق تلفن ، ایمیل و رسانه های اجتماعی انتقال دهند. .

 

 

این مهارت های ارتباطی به شما در استخدام ، ارتقاء زمین و موفقیت در حرفه خود کمک می کند.

 

 

10 مهارت برتر ارتباطی

آیا می خواهید از رقابت ایستادگی کنید؟ اینها برخی از مهارتهای برتر ارتباطی است که استخدام کنندگان و مدیران استخدام می خواهند در رزومه و جلد نامه شما را ببینند. این مهارت ها را برجسته کنید و در مصاحبه های شغلی آنها را نشان دهید ، و اولین تصور کاملی خواهید داشت. پس از استخدام ، به پیشرفت این مهارت ها ادامه دهید و رئیس ، هم تیمی ها و مشتری های خود را تحت تأثیر قرار دهید.

 

 

1. گوش دادن

شنونده خوب بودن یکی از بهترین راهها برای برقراری ارتباط خوب است. هیچ کس دوست ندارد با کسی ارتباط برقرار کند که فقط به گذاشتن دو سنت خود اهمیت دهد و وقت لازم برای گوش دادن به شخص دیگر را ندارد. اگر شنونده خوبی نباشید ، درک آنچه از شما خواسته می شود انجام دهید دشوار خواهد بود.

 

برای تمرین گوش دادن فعال وقت بگذارید. گوش دادن فعال شامل توجه دقیق به آنچه شخص دیگری می گوید ، پرسیدن سؤالات شفاف و تکرار آنچه شخص می گوید برای اطمینان از درک ("بنابراین ، آنچه شما می گویید ...") است. از طریق گوش دادن فعال ، می توانید درک کنید که شخص دیگر چه چیزی را می خواهد بگوید ، و می تواند پاسخ مناسب را ارائه دهد.

 

 

2. ارتباطات غیر کلامی

زبان بدن ، تماس چشمی ، حرکات دست و صدای صدا ، همه پیامی را که می خواهید منتقل کنید رنگ آمیزی می کند. یک موضع آرام و آرام (بازوها ، بازوها و پاها) و لحن دوستانه باعث می شود که شما به نظر برسید و دیگران را ترغیب کنید تا با شما صحبت کنند.

 

 

تماس چشمی نیز مهم است. شما می خواهید شخص را به چشم نگاه کنید تا نشان دهد که شما روی آنها و گفتگو متمرکز هستید. (با این حال ، حتما به شخص خیره نشوید ، که می تواند او را ناراحت کننده جلوه دهد).

 

 

همچنین ، هنگام صحبت ، به علائم غیر کلامی افراد دیگر توجه کنید. غالباً ، نشانه های غیر کلامی چگونگی احساس یک شخص را نشان می دهد. به عنوان مثال ، اگر شخص شما را به چشم نمی بیند ، ممکن است ناراحت کننده باشد یا حقیقت را پنهان کند.

 

3. وضوح و نتیجه گیری

ارتباط کلامی خوب به معنای گفتن کافی است - بیش از حد یا خیلی زیاد صحبت نکنید. سعی کنید پیام خود را با حداکثر چند کلمه ممکن منتقل کنید. آنچه را که می خواهید به صورت واضح و مستقیم بگویید ، خواه با شخصی صحبت می کنید ، از طریق تلفن یا از طریق ایمیل. اگر تلاش کنید ، شنونده شما یا شما را تنظیم می کند یا از آنچه می خواهید مطمئن نیستید.

 

قبل از گفتن به آنچه می خواهید بگویید فکر کنید. این به شما کمک می کند تا بیش از حد از صحبت یا سردرگمی مخاطبان خودداری کنید.

 

4- دوستی

با یک لحن دوستانه ، یک سؤال شخصی و یا به سادگی لبخند ، شما همکاران خود را ترغیب می کنید تا با شما ارتباط برقرار کنند. مهم است که در همه ارتباطات محل کار خود مودب باشید. این هم در ارتباطات رو در رو و هم به صورت مکتوب اهمیت دارد. هنگامی که می توانید ، ایمیل های خود را به همکاران و / یا کارمندان شخصی سازی کنید - یک "سریع" امیدوارم که همه شما یک آخر هفته خوب داشته باشید "در شروع یک ایمیل می تواند یک پیام را شخصی سازی کند و باعث شود که گیرنده احساس قدردانی کند.

 

5- اعتماد به نفس

مهم است که در تعامل خود با دیگران اطمینان داشته باشید. اعتماد به نفس همکاران خود را نشان می دهد که به آنچه می گویید اعتقاد دارند و از طریق آنها پیروی خواهید کرد. اعتماد به نفس بسیار ساده می تواند به عنوان برقراری تماس چشمی یا استفاده از لحن محکم اما دوستانه باشد. از گفتن سخنان مانند سؤال خودداری کنید. البته مراقب باشید که متکبرانه یا پرخاشگرانه به نظر نرسید. مطمئن باشید همیشه با شخص دیگر گوش می کنید و با آنها همدلی می کنید.

 

6. همدلی

استفاده از عباراتی به سادگی به عنوان "می فهمم از کجا می آیی" نشان می دهد که به شخص دیگری گوش داده ای و به نظرات آنها احترام می گذاریم. گوش دادن فعال می تواند به شما کمک کند تا آنچه را که شریک مکالمه ای شما در حال فکر کردن و احساسات است ، تنظیم کنید ، که به نوبه خود ، نمایش همدلی را آسانتر می کند.

 

حتی وقتی با یک کارفرما ، همکار یا کارمند مخالف هستید ، درک و احترام از دیدگاه آنها برای شما مهم است.

 

7. ذهن آگاهی آزاد

یک ارتباط خوب باید با یک ذهنیت انعطاف پذیر و گشاده وارد هر مکالمه شود. به جای اینکه پیام خود را بفهمید ، به گوش دادن و درک دیدگاه دیگران باز باشید. با اینکه مایل به گفتگو هستید ، حتی با افرادی که با آنها مخالفید ، می توانید مکالمات صادقانه و پربار تری داشته باشید.

 

8. احترام بگذارید

اگر احترام به آنها و عقاید آنها را ابراز کنید ، مردم در برقراری ارتباط با شما بازتر خواهند شد. اقدامات ساده مانند استفاده از نام شخص ، برقراری تماس چشمی و گوش دادن فعال هنگام صحبت فرد باعث می شود فرد احساس قدردانی کند. از طریق تلفن ، از حواس پرتی بپرهیزید و بر مکالمه متمرکز شوید.

 

با صرف وقت برای ویرایش پیام ، احترام را از طریق ایمیل ارسال کنید. اگر دیدید


هوش هیجانی

هوش هیجانی چیست و چه اهمیتی در محیط کار دارد؟

مفهوم هوش هیجانی در طول سال‌های اخیر توجهات زیادی را به خود جلب کرده و در مورد آن مباحث متعددی صورت گرفته است. حتما شما هم به عنوان یک کارفرما، این جمله را که “در دنیای امروز EQ به IQ ارجحیت دارد”، زیاد شنیده‌اید.

متون علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوش‌های هیجانی بالاتر، توان بیشتری برای هدایت سازمان تحت کنترل‌شان دارند. یافته‌های جدید نشان می‌دهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقد هوش هیجانی و اجتماعی هستند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف‌تری دارند.

اما قبل از ورود به بحث اهمیت هوش هیجانی در محل کار، بد نیست با این مفهوم بیشتر آشنا شویم.

هوش هیجانی در حوزه‌ی روانشناسی اهمیت بسیاری دارد. کلمه هوش هیجانی کلمه جدیدی است اما تعریف آن چندین قرن است که در روانشناسی مورد استفاده قرار گرفته است. پاسخ انسان به شرایط مختلف مانند استرس عصبانیت،  اضطراب و ترس ناشی از هوش هیجانی است.

 

به همین دلیل هوش هیجانی نقش زیادی در زندگی انسان‌ها دارد و به مردم کمک می‌کند احساسات خود را بهتر شناخته و از احساسات منفی خود جلوگیری کنند. در واقع این هوش باعث اعتماد به نفس ما در ارتباط با  دیگران میشود و به ما کمک می‌کند رفتار و روابط خود با دیگران را بهترکنترل کنیم.

 

هوش هیجانی چیست

ابتدا بهتر است تعریفی در مورد هوش هیجانی به شما ارایه دهیم. هوش هیجانی یعنی توانایی  شناسایی و درک احساسات خود و دیگران و دادن پاسخ و واکنش مناسب در موقعیت‌های مختلف. هوش هیجانی نوعی توانایی در انتخاب واکنش صحیح به رفتار شخص دیگر است.

این توانایی برای ارتباط با دیگران درک آنها  مدیریت احساسات خود به روش موثر و مثبت می‌باشد و به افراد کمک می‌کند در شرایط پر تنش  استرس و اضطراب خود را کاهش‌   دهند و با ایجاد همدلی و بهبود رابطه با خود و دیگران با چالش‌های زندگی مواجه شوند. دانیل گلمن نقل قولی از ارسطو را در مورد این هوش در یکی از سخنرانی‌های خود بیان کرده است که تعریف واضح و روشنی از هوش هیجانی ارایه می‌دهد

عصبانی شدن آسان است همه می‌توانند عصبانی شوند اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب

به میزان مناسب

در زمان مناسب

به علت مناسب

و به روش مناسب

آسان نیست

ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزه‌های یادگیری، آموزش و هوش، در سال 1920 مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:

«هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.»

تورندایک در جای دیگری هم در توضیح هوش اجتماعی چنین می‌گوید:

«هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.»

همان‌طور که می‌بینید این تعریف‌ها، به آن‌ چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی یا هوش عاطفی می‌شناسیم بسیار نزدیک هستند.

دانشمندان معاصر هم نقش تورندایک را در توجه به هوش عاطفی مد نظر قرار داده‌اند.

به عنوان مثال، تراویس برادبری (Travis Bradberry) و جین گریوز (Jean Greeves) که کتاب هوش هیجانی آن‌ها مطرح و شناخته شده است (The Emotional Intelligence Quick Book)، کتابشان را به تورندایک تقدیم کرده‌اند که «یک قرن پیش این بینش را داشت که به جهان بگوید هوش هیجانی (EQ) مهم‌تر از ضریب هوشی (IQ) است.»

بنابراین اشتباه نیست اگر بگوییم تاریخچه هوش هیجانی، بی‌آنکه اسمی از آن در میان باشد، به اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد.

تعریف هوش هیجانی از نگاه سالووی و مایر

نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدل‌سازی قابل اتکا، توسط پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) انجام شد:

 

تعریف هوش هیجانی سالووی و مایر (منبع: مقاله هوش هیجانی؛ 1990)

توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آن‌ها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار.

 

تعریف هوش هیجانی از نگاه دانیل گلمن

آن‌چه معمولاً ما به عنوان تعریف هوش هیجانی می‌شنویم و می‌خوانیم، تعریف دانیل گلمن است.

گلمن در نخستین تعریف خود از هوش هیجانی (در سال 1995)، تقریباً هر چیز خوبی را که می‌شناخت زیر چتر هوش هیجانی قرار داد:

تعریف هوش هیجانی دانیل گلمن

هوش هیجانی شامل توانایی‌هایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواسته‌ها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبه‌ی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.

برخی منتقدین در نقد نخستین تعریف گلمن از هوش هیجانی گفته‌اند که او تقریباً همه‌ی دغدغه‌های روانشناسی شخصیت و نیز توصیه‌های اخلاق مسیحی را یک‌جا تحت عنوان هوش هیجانی مطرح کرد (منبع).

البته گلمن به تدریج تعریف خود را کمی شفاف‌تر و مختصرتر کرد:

دنیل گلمن و تعریف هوش هیجانی به زبان ساده و مختصر

هوش هیجانی مجموعه توانایی‌هایی است که به ما کمک می‌کنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.

مولفه های و نشانه‌های اصلی این مهارت به پنج دسته تقسیم می‌شود:

  1. خودآگاهی (Self-awareness): تشخیص احساستان در زمانی که رویدادی خاص برای شما رخ می دهد، اهمیت خودآگاهی را نشان می دهد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، به طور معمول خودآگاه تر هستند. یعنی از احساسات و عواطف خود در زمان حال آگاه هستند و می توانند در زمینه هایی که باعث بهبود عملکردشان می شود، کار کنند.
  2. خودتنظیمی (Self-regulation): این جنبه، به توانایی کنترل عواطف و احساسات در فرد توجه می کند. افرادی که خودتنظیمی بالایی دارند از رفتار و اقدامات ناگهانی جلوگیری می کنند یعنی قبل از اقدام به کاری به طور دقیق فکر می کنند. هم چنین این افراد از تغییر هراسی ندارند.
  3. انگیزش (Motivation): افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، معمولا خودانگیخته هستند. یعنی منبع انگیزه آنها درونی است و کمتر به منابع بیرونی وابستگی دارند. هم چنین این افراد با مهار کردن احساسات خود و متعهد شدن به عمل مناسب، راه خود را برای رسیدن به موفقیت بلند مدت هموار می کنند.
  4. همدلی (Empathy): همدلی یعنی بتوانیم دنیا را از دریچه چشمی دیگری ببینیم و برای این کار باید وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم. افراد همدل معمولا در ارتباط با دیگران به خوبی عمل می کنند. همدلی را می توان یکی از مهم ترین مولفه های هوش هیجانی دانست. نکته ایی که دراینجا اهمیت دارد این است که این افراد از قضاوت های سریع خودداری می کنند.
  5. مهارت اجتماعی (Social skill): افرادی که مهارت اجتماعی قوی دارند، در کنار پیشرفت خود برای پیشرفت دیگران هم تلاش می کنند. آنها به عنوان مدیر، بسیار با تدبیر عمل می کنند و می کوشند تا روابط را به عالی ترین شکل ممکن حفظ کنند.

فواید هوش هیجانی

* هوش هیجانی به ما کمک می‌کند عواطف و احساسات خود را کنترل کنیم و هیجانات خود را در زمان اتفاقات حساس مدیریت کنیم

*این هوش باعث افزایش ارتباط با دیگران می‌شود و زندگی شادتر و آرام‌تری را فراهم می‌‌کند.

*افراد دارای هوش هیجانی بالا با انتخاب رفتار‌های موثر و مجادله نکردن وقتشان را هدر‌نمی‌دهند در نتیجه زمان خود را بهتر مدیریت می‌کنند.

*ترس و اضطراب از جمله مواردی است که زندگی افراد را دچار ناملایماتی می‌کند بالا بودن هوش در این زمینه کمک می‌کند افراد احساسات خود را کنترل کنند و تصمیم بهتری اتخاذ کنند.

*بالا بودن این هوش در ارتباط برقرار کردن با افرادی که از نظر عقیده  عملکرد و سن  با آنها متفاوت اند احساس راحتی کنند و در کنار آنها احساس خوش حالی داشته باشند.

*هوش هیجانی در زمان چالش‌های زندگی به ما کمک می‌کند در تامین بهداشت روانی خود موفق باشیم.

در ادامه به 14 مورد که نشان می‌دهند دارای EQ بالایی هستید، اشاره می‌کنیم.


1. در مورد آدم‌هایی که نمی‌شناسید، کنجکاو هستید.

آیا عاشق ملاقات آدم‌های جدید هستید، و پس از این‌که تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر این‌طور است، درجه‌ی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیل‌دهنده‌ی هوش هیجانی، درون‌تان وجود دارد. آدم‌هایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهای‌شان به این نیازها توجه می‌کنند – معمولا چیز بسیار مهمی درون‌شان وجود دارد: آنها در مورد غریبه‌ها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیش‌تر در مورد آنها استقبال می‌کنند.

کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریزناریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وب‌گاه گریترگود می‌نویسد: ” کنجکاوی همدلی‌مان را افزایش می‌دهد؛ وقتی با آدم‌‌های خارج از چرخه‌ی معمول اجتماعی‌مان صحبت می‌کنیم، با نحوه‌ی زندگی و جهان‌بینی‌های بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه می‌شویم.”


2. رهبر شایسته‌ای هستید

به اعتقاد گلمن، معمولا همه‌ی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجه‌ی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسه‌ی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به 90 درصد تفاوت‌هایی که در شناخت‌نامه‌های این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکی‌شان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانی‌شان هستند.

گلمن در مجله‌ی کسب‌وکار هاروارد می‌نویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالای‌اش، قابلیت‌های هوش هیجانی بالاتری در وی بروز می‌کند.”

3. نقاط قوت و ضعف‌تان را می‌شناسید

بزرگ‌ترین نشانه‌ی خودآگاهی این است که در مورد شناخت خودتان صداقت داشته باشید – بدانید در چه موضوعاتی مهارت دارید، چه جاهایی نیاز به تلاش بیش‌تر دارید، و همه‌ی این‌ها را در خودتان بپذیرید. یک فرد باهوش هیجانی می‌داند چگونه نقاط قوت و ضعف‌اش را بشناسد، و می‌تواند در ذهن‌اش تحلیل ‌کند چگونه در این چارچوب موثرترین کارکردش را ارائه دهد. این آگاهی باعث ایجاد اعتماد به نفس قوی می‌شود که از نظر گلمن یکی از عوامل مهم هوش هیجانی است.

وی می‌گوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیش‌تری دارید، پس می‌توانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.


4. به خوبی به همه چیز توجه می‌کنید

آیا با هر صدایی، نوشته‌ای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست می‌دهید؟ در این صورت، این مسئله می‌تواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفته‌ی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواس‌پرتی و تمرکز بر آن‌چه در حال انجامش هستید بزرگ‌ترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.

گلمن می‌گوید: "اگر فردی در دوران کودکی بتواند بر کار یا درس‌اش تمرکز کامل داشته باشد و خواندن یک نوشته‌ی غیر مهم یا انجام یک بازیِ ویدئویی را به بعد از اتمام کار اصلی‌اش موکول کند… می‌تواند با قدرت پیش‌بینی کند در بزرگ‌سالی به موفقیت مالی می‌رسد؛ این عامل از داشتن IQ بالا یا ثروت خانوادگی، بسیار مهم‌تر است. این توانایی را می‌توانیم به کودکان‌مان آموزش دهیم”.


5. دقیقا می‌دانید از چه چیزی ناراحت هستید

همه‌ی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه می‌کنیم، و معمولا هم نمی‌دانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهم‌ترین جنبه‌ی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتی‌های‌مان است.

با خودآگاهی می‌توانید به جای این‌که هیجانات را اشتباهی بشناسید یا نادیده بگیرید، آنها را در لحظه‌ی بروز شناسایی کنید. آدم‌های باهوش هیجانی در لحظه‌ی بروز هیجانات اندکی درنگ می‌کنند، احساسات‌شان را درک می‌کنند و تاثیر هیجانات را بر آنها ارزیابی می‌کنند.


6. با اغلب آدم‌ها کنار می‌آیید

گلمن می‌گوید: "داشتن روابط موثر و راضی‌کننده نشانه‌ی داشتن هوش هیجانی است”.


7. عمیقا تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید

یک جنبه از هوش هیجانی "هویت اخلاقی”مان است که نشان می‌دهد به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک آدم اخلاقی و مهربان ببینیم. اگر شما هم تمایل دارید این بخش از وجودتان را پرورش دهید (صرف‌نظر از این‌که نحوه‌ی رفتارتان در شرایط مشابهِ گذشته گونه بود)، حتما دارای EQ بالایی هستید.


8. با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک می‌کنید

اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه این‌که به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان می‌دهید دارای هوش هیجانی‌ هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهای‌مان تمرکز می‌کنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آن‌قدر در شرایط استرس‌زا و با مشغله‌ی زیاد دور خودمان می‌چرخیم و دنبال انجام کارهای‌مان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.

گلمن در برنامه‌ی تدتاک با موضوع مهربانی این‌گونه عنوان کرد: "در همه‌ی انسان‌ها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش می‌رود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز این‌گونه هستیم – واقعا دیگر نمی‌توانیم به دیگران توجه کنیم”.

آگاهی بیش‌تر از دنیای اطراف‌مان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درون‌مان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.


9. در خواندن حالات چهره‌ی آدم‌ها ماهر هستید

توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانه‌های مهم EQ بالا است.

10. پس از سقوط، به سرعت کمر راست می‌کنید

این‌که چگونه با اشتباهات و موانع کنار می‌آیید، تا حدودی زیادی می‌تواند شخصیت‌تان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا می‌دانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگی‌مان انجام دهیم، این است که به راه درستی که می‌رویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه می‌کند، می‌تواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل توانایی‌شان در تجربه‌ی آگاهانه‌ی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازه‌ی تسلط بر رفتارهای‌شان را نمی‌دهند، و این کار قدرت انعطاف‌پذیری‌شان را بالاتر می‌برد.

باربارا فردریکسن، مولف مثبت‌گرا در مصاحبه‌اش با مجله‌ی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطاف‌پذیر هیجانات منفی‌شان را پنهان نمی‌کنند، بلکه اجازه می‌دهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت هم‌زمان احساس می‌کنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر می‌کنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم"”.

11. ویژگی‌های افراد را به درستی حدس می‌زنید

همیشه قادر بوده‌اید از همان ابتدای آشنایی، متوجهِ نوع شخصیت فرد مقابل‌تان شوید – و کم‌تر پیش می‌آید حدس‌تان اشتباه باشد.

12. به صدای درونی‌تان اعتماد می‌کنید

به گفته‌ی گلمن، فرد باهوش هیجانی با اطمینان بر بینش و بصیرت‌اش تکیه می‌کند. اگر بتوانید به خودتان و هیجانات‌تان اعتماد کنید، دیگر دلیلی ندارد صدای درونی‌تان (یا آن حالتی که در دل‌تان احساس می‌کنید) را که راه را به شما نشان می‌دهد نادیده بگیرید.

13. همیشه به خودتان انگیزه می‌دهید

آیا در کودکی، حتی اگر قرار نبود به شما جایزه‌ای بدهند، باز هم بلندهمتی و سخت‌کوشی می‌کردید؟ اگر در همان آغاز همیشه به خودتان انگیزه می‌دادید – و توجه و انرژی‌تان را فقط معطوف پیگیری اهداف‌تان می‌کردید – احتمالا EQ بالایی دارید.

14. می‌دانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید

طبق گفته‌ی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از 5 جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدم‌های با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدم‌ها) و کنترل آرزوهای‌شان آمادگی کامل دارند.

 

تعریف هوش هیجانی چیست؟
تست هوش هیجانی(EQ)
هوش هیجانی چیست و چگونه می‌توان آن را تقویت کرد؟

 

 


تاثیر شیوه صبحت بر اعتماد به نفس


شیوه صحبت کردن تأثیر زیادی در اعتماد به نفس شما دارد، افراد خجالتی، کم‌رو و کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، در هنگام حرف‌زدن مدام تردید دارند و از عباراتی استفاده می‌کنند که نشانه‌ی عدم قطعیت و اطمینان است.

مثلا با وجود اینکه به‌ طور کامل در خصوص موضوعی اطلاعات دارند و به آن واقف‌اند، می‌گویند «شک دارم»، «نمی‌دانم»، «شاید» و… .

کلماتی مانند «فقط» در هنگام صحبت‌کردن ضروری نیست؛ این کلمه در هنگام صحبت، شما را عصبی جلوه می‌دهد؛ همچنین سعی نکنید صحبت‌تان را با سوأل به پایان برسانید؛ این کار حس عصبی‌بودن شما را به دیگران منتقل می‌کند و اعتماد به نفس‌تان را پایین نشان می‌دهد.